وی یکی از ریاضیدانان بزرگ جهان در نیمه اول قرن بیستم می باشد وآلمانی است.در کونیگسبرگ متولدشدودرسال 1884 از دانشگاه این شهر درجه دکتری گرفت وقریب 10 سال را به تدریس در آن دانشگاه گذراند. سپس در 1895 به استادی دانشگاه گوتینگن رسید وتا آخرعمر در این شهر زیست.
وی یکی از ریاضیدانان بزرگ جهان در نیمه اول قرن بیستم می باشد وآلمانی است.در کونیگسبرگ متولدشدودرسال 1884 از دانشگاه این شهر درجه دکتری گرفت وقریب 10 سال را به تدریس در آن دانشگاه گذراند. سپس در 1895 به استادی دانشگاه گوتینگن رسید وتا آخرعمر در این شهر زیست.
تلاشها و دستاوردها
هیلبرت یکی از موسسان ریاضیات قرن بیستم و در بسیاری جهات،بوجود آورنده مکتب صورتگرایی ریاضیات است که در ریاضیات محض این قرن نفوذ زیادی داشته است.یکی از دستاوردهای اساسی او در صورتگرایی،مبناهای هندسی(foundations of geometry)اوست،که برخلاف مبانی آکسیو ماتیکی نسبتا شهودیتر اقلیدس،در بنا کردن هندسه بر مبنای آکسیو ماتیکی محض مطرح شده است.
کارهای ریاضی اوبسیار عمیق ومتنوع است.واز جمله می توان تئوری پایاها.تئوری میدانهای جبری وتحقیق در مبانی هندسه وتحقیق در مبانی ریاضیات ومعادلات انتگرالی وفیزیکی را ذکر کرد.
او سهم عظیمی در آنالیز ریاضی داشت. فضاهای برداری بی نهایت بعدی ابداعی او که به فضاهای هیلبرت مشهورند راه را برای بنیانگذاری آنالیز تابعی گشود.
در سال 1900 در کنگره بین المللی ریاضیات،قرن تازه را با مطرح کردن فهرست مشهور 23 مسئله ای خود،افتتاح کرد.مسائلی که از آن رمان تاکنون ریاضیدانان را به خود مشغول کرده، مبلغ عظیمی از آثار مهم هشتاد سال گذشته را بوجود آورده اند.
بنا به دلایل فوق،هیلبرت اغلب به عنوان ریاضیدانی مطلقا محض شناخته میشود ،اما وز رئیس سمینار فیزیک اتمی مشهور گوتینگن نیز بود،که تاثیر عظیمی بر توسعه نظریه کوانتوم داشت.
داوید هیلبرت (متولد ۲۳ ژانویه ۱۸۶۲ در کننیگسبرگ، پروس شرقی؛ درگذشت ۱۴ فوریه ۱۹۴۳ در گوتینگن، آلمان)، ریاضیدان آلمانی و یکی از مشهورترین ریاضیدانهای قرن نوزدهم و همچنین، اوایل قرن بیستم. او یکی از پرتاثیرترین ریاضیدانان در گسترش و پیدایش مکانیک کوانتومی و حتی نظریه نسبیت میباشد. از کارهای دیگر او، بنیانریزی و گستهتلداری آقای هیلبرت
صالح زارع پور
سکانس اول: آقای هیلبرت صاحب تنها هتل یک شهر توریستی عجیب بود! شهری که همه چیز آن غیرعادی بود؛ درست مثل هتل خود آقای هیلبرت. هتل آقای هیلبرت، هتلی بود که به اندازهی تمام اعداد طبیعی اتاق داشت. یعنی به ازای هر عدد طبیعی n، اتاقی با شمارهی n در این هتل وجود داشت.
در میانههای تابستان -وقتی که تعداد زیادی از مردم برای بازدید از جاذبههای توریستی این شهر، به آنجا آمده بودند- هتل آقای هیلبرت کاملاً پر شد، به طوری که در همهی اتاقهای آن دست کم یک مسافر ساکن شده بود. ظاهراً همه چیز بر وفق مراد آقای هیلبرت پیش میرفت؛ مشتریان زیاد و درآمدی قابل توجه، اما این همهی ماجرا نبود و پر بودن هتل دردسرهایی باخود داشت:
درست در شرایطی که تمام اتاقهای هتل پر شده بودند یکی از بازرسان اتحادیهی هتلداران برای بازرسی از شرایط و امکانات هتل آقای هیلبرت به این شهر رفت! معمول این بود که بازرسان چند روزی در هر هتل اقامت میکردند و در این چند روز با سرکشی به تکتک امکانات هتل، گزارش خود را تنظیم میکردند. از این رو همهی هتلداران معمولاً یک اتاق را برای آمدن بازرسان احتمالی خالی نگه میداشتند، اما در اثر سهل انگاری مسئول پذیرش هتل آقای هیلبرت، آن اتاقی که همیشه به همین منظور خالی نگه داشته میشد هم به مسافران اجاره داده شده و حتی یک اتاق هم خالی نبود!
آقای هیلبرت و کارکنان هتل مانده بودند که چه کنند، ازیک سوی میبایست هر طور که شده اتاقی برای اقامت آقای بازرس فراهم کنند، چرا که در غیر اینصورت ممکن بود که وی گزارشی بر علیه آنها تنظیم کند و از ستارههای هتلشان کم شود، و از سوی دیگر همهی اتاقها پر بود و نمیتوانستند عذر هیچ یک از مسافران را بخواهند؛ چون ممکن بود مسافر اخراج شده شکایتی علیه آنها بنویسد و بر اساس این شکایت اتحادیهی هتلداران یکی از ستارههای هتل آقای هیلبرت را بگیرد. همه مستأصل مانده بودند: آیا راهی وجود دارد که بدون اخراج هیچ مسافری و حداکثر با جابهجائی مسافران یک اتاق خالی برای آقای بازرس پیدا کرد؟
خوشبختانه: بله! میتوان با جابجائی مسافران و بدون اخراج هیچ یک از آنها اتاقی برای آقای بازرس خالی کرد! با کمی دقت میبینیم که میتوان همهی مسافران را یک اتاق به جلو فرستاد و یه این ترتیب اتاق شمارهی 1 برای آقای بازرس خالی میشود!
به نظر شما عجیب نیست؟ از داخل یک هتل کاملاً پر، یک اتاق خالی بیرون میآید، بدون اینکه حتی یک نفر از هتل خارج شده باشد!!
سکانس دوم: تمایل زیاد مردم برای مسافرت به یک شهر توریستی هر سرمایهداری را وسوسه میکند که با راهاندازی یک هتل مجلل درآمد کلانی به جیب بزند. اینهمان وسوسهای بود که در دل پسر عموی آقای هیلبرت افتاد و او را پس از مدتی صاحب دومین هتل این شهر عجیب کرد؛ هتلی که درست مثل هتل آقای هیلبرت به اندازهی تمام اعداد طبیعی اتاق داشت. کار و بار هردوی آنها به خوبی پیش میرفت و در روزهای تابستانِ بعد، هر دو هتل کاملاً پر از مشتری بود، بدون حتی یک اتاق خالی؛ اما بازهم این همهی ماجرا نبود و همه چیز آنطور که توقع میرفت خوب نبود؛ علی الخصوص برای آقای هیلبرت!